آشیان متروک

مرا این خانه مهد و آشیان است


نخستین آسمانی را که دیدم


 خدا داند که خود این آسمان است


 چه شب ها مادرم افسانه می گفت

....................................

 

تهی افتاده اینک آشیان شان


به سان پیکری بی زندگانی


 کبوترها همه پرواز کردند


به رنگ آرزو های جوانی