موی سپید
خوب باید زشت یا زیبا گذشت
محنت پیدا و نا پیدا گذشت
روز در شب شدوشب تا سحر
بر دلم اندیشه فردا گذشت
صبحدم کابوس وحشتزا رسید
شامگه رویای جانفرسا گذشت
تا به کی امروز و فردا می کنی
هین مگو فردا که فرداها گذشت
گه سبکسیربر سر سنگی نشست
گه سبکسیر از سر صحرا گذشت
وان جوانی صورت زیبا نمود
وای از آن صورت ،چه بی معنا گذشت
این گل ماتم به گورستان شگفت
وه چه بیجا آمد و بیجا گذشت
وصف پیری نقش مرگ زندگیست
نقش بی رنگی که دررویا گذشت
چون همه کار جهان اینگونه است
ای خوش آن رندی که از دنیا گذشت
( رییس دانا)
درود
شعر زیبا و پر معنایتان را خواندم ممنون از لطفی که به من دارید به امید دیدار مجدد
بدرود
سلام خسته نباشید
از حضور و اظهار لطفتون ممنونم
انتخاب عارفانه ای بود
ای خوش آن رندی که از دنیا گذشت
موفق باشید
سلام همنام!
خود را در آیینه دیدن و با خود سخن گفتن هم عالمی دارد بویژه آنکه موی هم به سپیدی گراییده باشد.
بعضی اوقات آنقدر مشغولی که فرصت هیچ کاری نداری. مدتی است که چنین احوالی دارم. مرا به بزرگواریتان ببخشید و اگر دیر آمدم بر من خرده مگیرید. از اظهار محبتهایتان بسیار سپاسگزارم.